نگاهت را قاب کردم
در قطره های بارانی کهبه آغوش دست های به سوی آسمانم می شتابند
امروز جشن شعله های جنگل است
من و تنهایی پیروز می شویم
اتشی بر دامن قلبم می افتد
که تمام فاصله ها را می سوزاند
خاطراتت پاییز را زیباتر می کند
خنده هایت ...
خنده هایت ...
خنده هایت ...
طاقتم طاق می شود
فریاد میزنم
چگونه ثابت کنم
با تو خوشبخت ترین انسانم ؟!
11:45:20
دوشنبه 88/9/2
+ نوشته شده در پنجشنبه دوازدهم آذر ۱۳۸۸ ساعت 10:7 توسط AtishParish
|


.